روز سیزده عید
دختر نازم روز سیزده باباجون اول صبح رفت سرکار ولی قرارشد تاظهر خودشو به ما برسونه برای همین من وتو وآقاجون ومادرجون عمو محمد وعمو علی وزن عموها وبچه ها وعمورضای بابایی وخانوادشون باهم رفتیم بیرون
رفتیم پارک جنگلی پردیس تومسیر شاندیزهمون اول توذوق راه رفتن گرفتی ولی زمین خوردی وبینیت زخم شد قبل از ناهار مادرجون آش درست کردن خیلی خوشمزه شده بود ظهر بابابی اومد تابعداز ظهر اونجا بودیم
بعدازظهر یک گروه ارگ اومده بود توی پارک وبرنامه اجرامیکردن وماها همگی رفتیم تماشا خیلی خوش گذشت
شب هم رفتیم خونه ی آقاجون وتاآخرشب اونجابودیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی