مهدیهمهدیه، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

هدیه ی بزرگ پروردگار

تولد مهدیه جان

1391/12/21 23:41
481 بازدید
اشتراک گذاری

خدا رو شکر که زمان بارداری تو بی خطر گذشت (ولی باید از بابا.آقاجون .مادرجون.عزیزجون و ما بقی فامیل تشکرکنم که مواظب من بودن)

دکتر به ما گفته بود تو  1390/12/24  به دنیا میای ولی تو عجله داشتی وزودتر به دنیا آمدی

  ساعت 12بامدادروز  1390/12/21بود که حال من بدشد چون بابای سرکار بود من باآقاجون ومادرجون به بیمارستان رفتیم وعزیزجون که خونه مابود تنها گذاشتیم چون هم هواسرد بود وهم پاهای عزیز جون درد میکرد  به دایی محمد که  امده بود مشهد زنگ زدیم که بره پیش عزیزجون چون تنهابود اون شب هواسرد بود و بابایی بامانبود بعدمتوجه شدم زمانی که به بیمارستان رسیدیم آقاجون برای کار بیمارستان داخل محوطه بیمارستان زمین خورده بود وتمام لباسهایشان خیس شده بود .تو در روز یکشنبه   1390/12/21   ساعت   10/45 دقیقه باوزن 3کیلوو350گرم دربیمارستان موسی بن جعفر به دنیا امدی وبعدازظهر همه به ملاقات من وتو آمدن  (راستی یادم رفت که ازآقاجون ومادرجون تشکر کنم که توبیمارستان بامن بودن مخصوص مادرجون ازشب که امدیم بیمارستان تاعصرهمان روز بامن توبیمارستان بودن)داشتم میگفتم باباجون.آقاجون.عزیزجون .دایی محمدجون باخانواده .عموعلی جون بازن عموجون .زن عمومحمد جون وخاله نساءجون آمده بودن بعد بهمن گفتن که توی بیمارستان حال مادرجون بد میشه میبرن دکتر انشااله همیشه سلامت باشن.

قراربود که زن دایی محمدتاشب باما باشه وشب بابا زن عمو علی روبیاره ولی به علت برف شدیدی که آمده بود وهمه جا یخ زده بود زن دایی تاصبح باما بیمارستان موند .صبح بابا  زن عموعلی رابه بیمارستان آورد وزن دایی محمد چون قرار بود برگردن بیرجند.رفت دست همگی شون درد نکنه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

پرهام
8 بهمن 91 22:30



متشکرم