مهدیه جان وخریدن کفش
عصر روز چهارشنبه من وتو وعمه جون با اتوبوس رفتیم سرکار بابایی تابریم برات کفش بخریم تو: تو اتوبوس منوخیلی اذیت کردی وحسابی منو خسته کردی ولی خوب خداروشکر آخربرات کفش خریدیم تو خیلی ذوق کرده بودی وقتی آمدیم خانه کفشاتو پات کردی وراه میرفتی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی