مهدیه جان ورفتن به حرم
دختر نازم عصر روز دوشنبه یعنی روز عید من وتو با اتوبوس بک مسیری رو رفتیم تا بریم پیش بابایی که باهم بریم حرم باباجون با ماشین همکارش
اومده بود دنبالمون بعدشم با خاله شیما جون وخاله شمیم جون باهم رفتیم حرم خیلی خوب بود خدا زیارتمونو قبول کنه توبازی میکردی ومهرها رو میریختی توی لیوان تا صداکنه من چند تاعکس ازت گرفت
شبش هم رفتیم خونه ی عمو محمد همه اونجا بودن خوش گذشت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی