روز دهم عید
دخترنازم روز دهم من وتو صبح زود رفتیم سرکاربابایی تاباهم بریم حرم وازاونجا بادایی علی وخونواده شون برگردیم بیام خونه ی ما
صبح که رفتیم زیارت بعدکه دایی رو پیدا کردیم همه باهم رفتیم چالیدره تومسیر طرقبه خیلی قشنگ بود خیلی خوش گذشت
بعدازاونجا همه اومدیم خونه ی ما وناهار درست کردیم وکمی استراحت کردیم بعدازظهرهم دایی باخانوادش رفت چون قراربود زن دایی وبچه های دایی برن بیرجند
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی