شب شیش مهدیه جان
دختر نازم 6شب از تولد تو می گذشت وماتصمیم گرفتیم که برات شب شیش بگیریم وخانواده خودمان رادعوت کردیم (آقاجون.مادرجون.عزیزجون.عمومحمدوخانواده شون.عموعلی وخانواده شون.خاله زهراودخترگلش فاطمه جان .پسرخاله بابا (امیدنوشادی وخانواده محترم)که برای دیدن توآمده بودند شب خوبی بود وبه یادماندنی عموهاوپسرخاله بابا(امیدآقا)آقاجون وبابا وعموها برای آن شب کف زدن وتوراردست به دست کردن وبرایت شعر خوندن(شیش شیش یاربچه خدانگهداربچه توکه خوردی نون بچه بگیر بچه بده بچه)وابن شعر را خوندن وتورا دست به دست چرخاندن تابه دست من رسیدی ازهمه ممنونم بابت زحمتهایی که کشیدن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی